چرا شهروند ایرانی که وجودش در آمریکا سیاسی است و به دلایل سیاسی نمی‌تواند از تکنولوژی‌های روز جهان (مثلاً همین Basecamp) استفاده کند، با حرف سیاسی مشکل دارد و با فاندر آمریکایی همزادپنداری می‌کند؟

این نوشته را در ویرگول منتشر نکردم. در بلاگ خودم باشد بهتر است.

چند مدت پیش تصمیم Basecamp در ممنوعیت بحث سیاسی در صنعت تِک خیلی سروصدا کرد و یک‌سوم شرکت هم استعفا دادند. گوگل کنید و ماجرایش را بخوانید. می‌خواهم در مورد واکنش هموطنان ایرانی صحبت کنم.

به طرز عجیبی با این کار موافق بودند. این برای من سوال بزرگی بود که چرا فکر می‌کنید در این نبرد فرهنگی (culture war) سمت روسای شرکت هستید. آنها حاضر نیستند برای شما کوچکترین هزینه‌ای بدهند.

دلایل مختلف در اینترنت زیاد بود ولی تقریباً کل استدلالهای هموطنان را در این بلاگ دیدم:

من اسم نویسنده را تا قبل از خواندن مطلب نشنیده بودم و ارتباط خاصی با جامعه تِک ایران ندارم. اما این نوشته برای من قابل هضم نبود. هموطنان برایش به‌به و چه‌چه کرده بودند. برایم جالب بود که چرا؟ یک شهروند ایرانی، ضربه‌های بزرگی از سیاست خورده‌ است. چرا باید مخالف مطرح شدن این صحبتها باشد؟

حرف سیاسی یعنی چه؟

در فرهنگ ایرانی سیاست دامنه محدودی دارد و از بچگی در گوشمان خوانده‌اند که “آسّه برو آسّه بیا.” ولی حرف سیاسی بیشتر از آن چیزی است که فکر می‌کنیم. بگذارید از خود مقاله مثال بیاوریم. در این بلاگ از Basecamp تعریف زیادی شده است:

بین پرداختی فردی که از ایران استخدام بشه و فردی که از شیکاگو استخدام بشه «هیچ» تفاوتی بر اساس موقعیت جغرافیلایی وجود نداره

ها! حالا بدون حرف سیاسی سوالات زیر را جواب دهید:

  1. چرا کارمند Basecamp که به ایران برای تعطیلات سفر کرده نباید و یا نمی‌تواند به اکانت محل کار و یا حساب بانک شخصی خود لاگین کند؟
  2. چرا Basecamp در ایران کارمند ندارد؟
  3. چرا نویسنده مقاله نمی‌تواند در Basecamp کار کند و حقوقی معادل شیکاگو بگیرد؟
  4. چرا نمی‌توانیم در ایران اشتراک Basecamp بخریم؟

حالا فرض کنید که شما در شرکت آقای نویسنده در ایران کار می‌کنید و در آنجا هم حرف سیاسی ممنوع است. لطفاً جواب سوالات زیر را بدون اخراج شدن بنویسید:

  1. چرا از سرویس‌های ابری مانند AWS، GCP و یا Azure استفاده نمی‌کنید؟
  2. چرا نمی‌توانید سرویس‌های خود را در بازارهای جهانی عرضه کنید؟
  3. چرا سرمایه‌گذار یا کارمند آمریکایی ندارید؟

اگر جواب شما “تحریم‌های آمریکا” بود شما از شرکت اخراج شدید چون حرف سیاسی زدید.

تحریم (درست یا غلط) یک موضوع سیاسی است.

آیا Basecamp می‌تواند فرد ایرانی استخدام کند؟

استخدام شهروندان ایران (و چند کشور دیگر) در شرکتهای آمریکایی (و کانادایی و شاید چند کشور) کلّی دردسر دارد. استخدام یک فرد ساکن ایران (حتی یک شهروند آمریکا) غیرممکن است. حتی استخدام یک ایرانیِ دانشجو در آمریکا و کانادا هم به export license برمی‌خورد و بسیاری از شرکتها (حتی شرکتهای بزرگ مانند آمازون) به محض اینکه می‌فهمند کارجو شهروند ایران است عطایش را به لقایش می‌بخشند.

گیت‏‌هاب را حرف سیاسی آزاد کرد

چند ماه پیش گیت‌هاب با چانه‌زنی زیاد با دولت آمریکا بالاخره تحریم ایران را برداشت. آیا این حرکت ربطی به سیاست نداشت؟ فکر کردید نَت فریدمن مدیر گیت‌هاب به جو بایدن زنگ زده و گپ دوستانه‌ای داشته اند و تمام؟ دستگاه عریض و طویل حقوقی گیت‌هاب با OFAC دو سال تمام سروکله زده است. چرا گیت‌هاب باید این کار را انجام دهد؟ بازاری در ایران ندارند. این خواسته از کجا شروع شده؟ دلشان سوخته یا لابی کارمندان بوده است؟ نمی‌دانیم ولی صحبت در مورد برداشتن تحریم ایران حرف سیاسی است.

حرف سیاسی در یک شرکت آمریکایی، روی زندگی یک فرد مقیم ایران تاثیر مستقیم دارد.

من مشابه این صحبت را در محل کارم داشته ام. حتی بازیهای رایگان ما در ایران قابل دسترسی نیستند. دوستان و خانواده من در ایران نمی‌توانند بازیهای ما را استفاده کنند. من نمی‌توانم از سهمیه بازیهای رایگان خودم به آنها هدیه دهم. چرا؟ آیا کارفرمای از مشتری بیشتر بدش می‌آید؟ خیر. توسعه دهندگان بازی از خدایشان هست که افراد بیشتری به بازیهای آنها دسترسی داشته باشند. من خوشحال می‌شوم که پدر و مادر من بتوانند نام من را در بازی ببینند. اونوقت من چجوری پز بدم؟

تصویب قانون کاری سیاسی است

در آمریکا/کانادا (من در این دو کشور زندگی کرده‌ام و در مورد بقیه کشورها نمی‌توانم نظر دهم) بسیاری از حقوق فردی و اجتماعی با کنشهای سیاسی بدست آمده‌اند. از مزایای Basecamp در بلاگ استفاده کنیم:

توی تابستون‌ها همه ۴ روز در هفته کار میکنن

همین پنج روز کار یا 40 ساعت کار در هفته نتیجه فعالیت‌های جنبش کارگری آمریکا است. کارگران با اعتصاب کنگره را مجاب کردند که کار روزانه را به 8 ساعت کاهش دهد. این صفحه اطلاعات بیشتری در این مورد دارد:

آدما میتونن سالی چند ماه مرخصی با حقوق برن

آمریکا بر خلاف اکثر کشورهای مشابه، حداقل مرخصی استحقاقی و استعلاجی در قانون ندارد. به همین دلیل میزان مرخصی در آمریکا به طور میانگین خیلی کمتر از کشورهای اروپایی است. اگر یک گروه از شهروندان آمریکا بخواهند به دنبال چنین قوانینی بروند. باید کار سیاسی کنند. چون باید با نمایندگان کنگره لابی کنند و سروکله بزنند.

اگر کارمندان Basecamp به دنبال مرخصی بیشتر باشند، باید یک اتحادیه (union) تشکیل دهند و به صورت جمعی با شرکت چانه‌‎زنی کنند. از دیدگاه شرکت، اتحادیه سّم است چون هر چیزی که باعث قدرت بیشتر کارمندان شود با منافع مالی شرکت در تضاد است. ولی، در آمریکا معمولا شرکتها نمی‌توانند جلوی فعالیت کارمندان برای تشکیل اتحادیه را بگیرند و آنها را اخراج کنند. قوانینی و سازمان دولتی فدرالی به نام National Labor Relations Board وجود دارد که برای حفظ حقوق کارمندان در مورد اتحادیه‌ها فعالیت می‌کند. این قوانین چگونه تصویب شده اند؟ حدس شما درست است با چانه‌زنی جنبشهای کارگری با دولت آمریکا.

رنج پرداخت حقوقشون توی ۱۰ درصد رقابتی بالای بازار کار آمریکا اختصاصا برای هر عنوان شغلیه

میزان پرداخت حقوق از کجا می‌آید؟ آیا یک شرکت می‌تواند هر حقوقی که خواست (مثلاً ساعتی یک دلار) به کارمندانش پرداخت کند؟ خیر. باید حداقل پایه حقوق را پرداخت کند (استثنا وجود دارد). پایه حقوق در قانون مشخص شده است.

در بقیه handbook شرکت می‎‌بینیم که یکی از مزایای شرکت، بیمه درمانی است. آمریکا بیمه درمان همگانی ندارد. چرا؟ دلیلش سیاسی است چون تقریباً تمام یکی از دو حزب اصلی و نیمی از حزب دوم با آن مخالفند. اوباما قسمت زیادی از سرمایه سیاسی خود را خرج Affordable Care Act کرد (قدمی به سوی بیمه درمان همگانی) و به همین دلیل دو سال بعد در اولین انتخابات سراسری، حزبش اکثریت خود را در کنگره از دست داد. بحث در مورد بیمه درمان در آمریکا یک بحث سیاسی است.

استمنای روحی با Basecamp

نه من و نه نویسنده در Basecamp کار نکرده‌ایم ولی ایشان با این هندبوک به ماورا رفته اند.

همین بیسکمپ که این اتفاقات براش افتاد مزیت‌هایی داره که کارمندان شرکت‌های دیگه خوابش رو هم نمیتونن ببینن

بر خلاف آنچه نویسنده گفته، این مزایا چیز عجیبی نیستند. امکانات خوبی هستند اما شرکتهای مشابه هم کم و بیش همین را دارند. کارمند خوب با مزایای خوب جذب می شود. مثلاً من بعد از مرخصیهای مختلف، تعطیلات رسمی و research week سر جمع 40 هفته در سال کار می‌کنم و 52 هفته حقوق می‌گیرم. بقیه شرکتهای همین سطح هم تقریباً همین گونه هستند. اینها چیزهایی نیست “که کارمندان شرکتهای دیگه خوابش رو ببینند.”

آیا کارفرما عاشق چشم و ابرویِ من است؟ نه. بخشی را مجبور است به دلیل قوانین کشور بدهد .حداقل مرخصی استحقاقی و استعلاجی در کانادا وجود دارد. پس شرکت مجبور است آن را اجرا کند. هر چیزی بیشتر از آن به عنوان مزیت محسوب می‌شود1. بقیه مزایا هم برای جذب نیرو است و اینکه اگر من بروم، نفر بعدی هم همین توقعات را دارد چون شرکت مشابه هم همین را دارد.

بحث آخر هم اولویت افراد است. برای بعضی پول و مزایا مهمترین چیز است و برایشان مهم نیست چه می‌شود. هر شخصی باید برای خودش تصمیم بگیرد. ولی، اگر فقط پول و مزایا برای شما مهم هستند شرکتهایی هستند که بسیار بیشتر از Basecamp پول می‌دهند.

تصور غلط از دغدغه‌های افراد در آمریکا

به نظر می‌رسد نویسنده در جامعه مورد بحث زندگی نکرده و فکر می‌کند که صحبت سیاسی در شرکت یعنی:

هنوز آدم‌ها حق این رو دارن که اگر در ساعات کاری دغدغه این رو داشتن که بچه سوریه‌ای مهاجرشون تو مدرسه آزار میبینه با همکارشون صحبت کنن

با وجودی که نویسنده خواسته با تمسخر، سطح خواسته‌های سیاسی یک پناهنده سوری را به اذیت شدن فرزند در مدرسه تقلیل دهد (که همین هم مساله مهمی است) به اشتباه یک مورد سیاسی دیگر را مثال زده است. در بسیاری از بخش‌های آمریکا (بخش == county)، هیات امنای مدارس دولتی یا school board با انتخابات مشخص می‌شوند. هیات امنا قدرت چانه‌زنی زیادی دارد و می تواند نحوه برخورد مدارس (مثلا با نژادپرستی) را تحت تاثیر قرار دهد. حضور در هیات امنا برای برخی سکوی پرش ورود به عرصه سیاست است.

این نگاهی است که می‌گوید “اینها خوشی زده زیر دلشون و فقط مشکلشان فلان است.” با این استدلال نباید از عدم دسترسی به تکنولوژیهای ابری در ایران ناراحت باشید چون مردم دیگری در دنیا هستند که آب لوله کشی ندارند.

فاندر و قدرت جمعی کارمندان

فاندر (چه ایرانی و چه خارجی) از قدرت جمعی کارمندان در هراس است. بیشتر از آن از اینکه کارمندان پِی به قدرت جمعیشان ببرند می‌ترسد. یکی از دلایل قوانین ممنوعیت union busting (مبارزه با اتحادیه ها) همین است که شرکت ها تا بوی اتحادیه به مشامشان رسید شروع به اخراج نکنند (که با وجود این قوانین باز هم کارهایی می‌کنند). فاندرها علاقه دارند که سود اصلی شرکت را برای خود داشته باشند ولی ضرر و ریسک را در داخل شرکت توزیع کنند (شعار “ما همه یک خانواده هستیم”). وقتی یک سوم شرکت می‌گویند “ما رفتیم”، فاندر می‌ماند و حوضش و کاری که روی زمین مانده است. استخدام کار هزینه بری است بخصوص وقتی که افرادی با 10 سال سابقه کار از شرکت استعفا دهند. این ریسک فاندر بودن است ولی با یک چرخش و پروپاگاندا این مشکل را به گردن کارمندان می اندازند.

حالا فکر می‌کنید طرف هم میاد شمای شهروند ایران که براش دست زدی را استخدام کند؟ بفرمایید امتحان کنید.

یکی از دلایل پروپاگاندای VC ها هم همین است. مشابه همین برخوردها و کوبیدن ها را بعد از تشکیل اتحادیه های شرکت های تکنولوژی مثل گوگل و کیک استارتر دیدیم. اگر اینها الگو شوند کارمندان درخواست حقوق (نقدی و غیرنقدی) بیشتر می‌کنند و این یعنی کاهش سود فاندرها و سخت شدن سوءاستفاده از آنها.

به تو چه، پارسیا؟

حرف درستی است. اگر کل ایران از Basecamp استقبال کنند یا با آن مخالف باشند تاثیری در زندگی من ندارد. ولی برایم عجیب بود که چرا هموطنان از تصمیماتی که مستقیماً به ضررشان است حمایت می‌کنند. حرف سیاسی در یک شرکت آمریکایی روی زندگی یک فرد مقیم ایران تاثیر مستقیم دارد. اینکه دغدغه کارمندان تکنولوژی آمریکا برای جامعه تِک ایران مهم نباشد، چیز عجیبی نیست (در صورتی که حداقل چند مثال از عکس آن مانند گیت‌هاب وجود دارد). مسخره‌کردن آن بدون لحظه‌ای زندگی در آن جامعه کار درستی نیست.


  1. بحث این نیست که کانادا خوب است و آمریکا بد، اتفاقاً من آمریکا را بیشتر از کانادا دوست دارم. ↩︎